چهره مسخی به هولناکی انسان!
شنبه 26 خرداد 1397
به گزارش یزدی نیوز هفته نامه پرگار به قلم مرتضی یغمایی نوشت: وجوه تمثیلی مواجه انسان و حیوان از دیرباز یکی از موضوعات جذاب در ادبیات بوده است. باوجود استفاده نسبتاً معمول از حیوانات در آثار ادبی مشهوری چون آلیس در سرزمین عجایب نوشته لوئیس کارول، کتاب جنگل، رمانهای جک لندن و مجموعه کلیلهودمنه در ادبیات کلاسیک ایران، نمایش آدمها گوشت گرگ نمیخورند «ازنظر کاربرد جنبههای ظریف تمثیلی در کنار آثاری چون قلعه حیوانات جورج اورول، دل سگ میخائیل بولگاکف یا مسخ کافکا قرار میگیرد؛ یعنی آثاری که با تکیهبر مفهوم دگردیسی، این رابطه را به ساحتهای فلسفیتر و درونیتری میکشانند تا جایگاه اجتماعی – تاریخی انسانِ بهظاهر متمدن، با جنبههای حیوانی پنهان در او به چالش کشیده شود.
نگاهی هستی شناختی به مرز باریک توحش با مدنیت در ساحت محتوی و حتی فرم این آثار بهخوبی نمایان است. در نمایش آدمها…حیوانات جنگل در توافقی به نام» قانون دام و دد با انسانها قرار گذاشتهاند به آنها حمله نکنند و در عوض انسانها نیز دست از شکار حیوانات بردارند. توافقی که به نظر گرگ، شخصیت محوری داستان غیرطبیعی و حتی مشکوک است. ورود گرگ به کافهای جنگلی که میمون و مار سرآشپز آن را اداره میکنند – و به علت همان توافق، غذای گوشتی در این کافه سرو نمیشود- شروع ماجراست. تلفنهایی مشکوک از سمت انسانها به کافه میشود که ظاهراً با مشاهده رد خونی بر برف به دنبال گمشدهای هستند که شاید در نقض قرارداد فیمابین، توسط حیوانی کشتهشده است. تمام این شواهد شک مخاطب را قرین بهیقین میگرداند که گرگِ هراسان چرا در شبی سرد و برفی به کافه آمده است! اما چیزی نمیگذرد که برخلاف تصور، متوجه میشویم گرگ با یافتن استخوانهای جفت خویش در برف که انگار به قتل رسیده و سلاخی شده پا به این کافه گذاشته تا جواب معماهای خویش را بیابد اما همهچیز را همچون مخاطب درروند داستان، دگرگون و ناآشنا میبیند.
این تغییر و چرخش مداوم تصورات مخاطب در گمان زنیهای داستان از نکات بارز متن است. مراسم ازدواج میمون با روباه که قرار است فردا با شرکت مهمانان بسیاری از بین حیوانات و احتمالاً انسانها (!) برگزار شود بر حیرت گرگ و البته تعلیق نهفته در متن میافزاید. به نظر گرگ همهچیز غیرطبیعی ست و این نکته مهم، یکی از موتورهای اصلی پیش برندگی درام است. تأکید بر تناقض خوی درندگی گرگ با سایر حیوانات هرچند در ابتدای نمایش ذهنیت شخصیت منفی اثر را در مورد گرگ تداعی میکند، اما با ادامه داستان معلوم میشود اتفاقاً صادقترین و طبیعیترین شخصیت داستان، همین گرگ بهظاهر خونخوار است.
یکی از اصلیترین مؤلفههای نمایشنامه، دگردیسی ظریف و تدریجی به خویی انسانی ست که در طول مدت نمایش بهمرور نمایان میگردد. در آثار مشابه ما با روندی معکوس یعنی تبدیل انسان به حیوان مواجهیم اما در نمایش آدمها…انگار این حیوانات هستند که اصل خویش را فراموش کرده و در روندی قهقرایی (!) در حال تبدیلشدن به انسانهایی با رفتارهایی متناقض و خطرناک هستند!
نکته قابلتأمل و سؤال اصلی اینجاست: آیا تغییر حال حیوانات حاصل آن توافق است که درنتیجه آن، همچون آدمیان دروغ میگویند، خدعه میبافند و دچار حسادت و حرص و طمع گشتهاند؟ شخصیتهای نمایش، تحت تعلیم مار بهعنوان راهبر و تنها حیوان باسواد (نگاه کنید به نماد شناسی مار در داستان آدم و حوا در انجیل یا اساطیر یونان و افسانههای کهن ایران)، با انسانها قراری گذاشتهاند تا خوی حیوانی خود را کنار گذارند و دست از کشتار بردارند، اما پایان نمایش – درنتیجه مسخی شوم – با واقعیت وحشتناک دیگری روبرو میشویم. بهاینترتیب فن معروف آشناییزدایی از مفاهیم و شخصیتها که پیوسته یکی از کاربردیترین مؤلفههای آثار هنری مدرن است، در این نمایش نمود مییابد. وجود شخصیت کودک – نماد فطرت پاک و معصوم- در کنار گوسفند – سمبل سادهلوحی و بلاهت- و خدعه و همدستی این دو در محاکمه و قتل گرگ یکی از ظرایف این آشناییزدایی ست؛ کودکی که تنها المان کاملاً انسانی داستان و احتمالاً یکی از نشانههای توافق (چیزی شبیه فرزندخواندگی) بین حیوانات و انسانهاست.
صحنه محاکمه گرگ که ما در پسزمینه آن شاهد آمادهسازی مجلس مثله کردن توسط دیگر شخصیتهای تاکنون مظلوم نمایش با دقتی استادانه هستیم (بهکارگیری چنگکهای هراسناک آویزان و لباس و ابزار قصابی که در چرخشی معکوس این بار قرار است برای سلاخی یک گرگ به کار رود نه یک گوسفند!)، بهترین پیشدرآمد پایان تلخ ماجراست.
نکته دیگر آنکه دگردیسی نهفته در محتوای اثر بهصورت ظریفی در فرم بصری نمایش نیز نمود یافته است. صحنهپردازی اکسپرسیونیستی با تأکید بر نوع نورپردازی و آرایه، استفاده از المانهای انسانی (لباس و ابزار صحنه) برای شخصیتهای حیوان در کنار نشانههای حیوانی ازجمله خوراک (گیاه خوری گوسفند) و بیش از همه چهرهپردازی مسخ گون شخصیتها، بخشی از این نمادهای بصریاند.
نوع گریم نمایش آدمها…به شکل هوشمندانهای بیانگر تغییر و دگردیسی ست. چهره شخصیتها در این نمایش نه کاملاً انسانی و نه کاملاً حیوانی ست. استفاده جزئی از المانهای بصری مربوط به هر حیوان در چهرهپردازی، بهخوبی نمایانگر این مسخ درونی ست. انگار چهرهها درروند این دگردیسی حیوان-انسان، ناگهان در لحظهای دچار ایستایی زمان و سنگوارگی شدهاند.
انگار ما با ثبت دقایقی از این مسخ، مشغول مشاهده عمق تاریک این لحظات شوم هستیم. ترکیب نمادهای بصری انسانی (در ابزار صحنه و گریم) با حرکات حیوانی (فیالمثل حرکات هوشمندانه بدن در شخصیت میمون و مار) نشانههای ظریفی این دوگانگی ست. نکته جالب آنکه ازنظر چهرهپردازی، شخصیت گرگ بیش از سایرین به سمت ظاهری حیوانی میل دارد و ایکاش با حذف برخی المانهای انسانی در رفتار گرگ (مانند استفاده از پیپ) وجه حیوانی شخصیت گرگ دستنخوردهتر باقی میماند، چهبسا که استفاده از ابزاری مانند پیپ برای شخصیت روباه یا مار که دارای تناقضات رفتاری شبه انسانیاند، کارکرد مناسبتری میداشت.
باوجودآنکه گاه احساس میشود متن در اواسط اجرا کمی دچار افت شده و تپش و گرمای درام به علت متنخوانی کمتحرک در برخی صحنهها- با توجه به پیچیدگی موضوع، اندکی از شور میافتد، درمجموع نمایش آدمها…با هماهنگی هنرمندانهای بین فرم و محتوی، توانسته به بیانگری دقیقی از موضوع موردنظر دست یابد و با کمک متنی روان، صحنهپردازی و گریم تأثیرگذار، بازیهای یکدست و در کل کارگردانی سنجیده، ذهن مخاطب را درگیر کند و در کنار داستانپردازی مؤثر، از رسالت آگاهی بخشی و اندیشه ورزی غافل نماند.
زندهیاد کیارستمی در بیان انواع رویکردها در آثار هنری، پیوسته بهاصطلاح «اثر هنری نیمپز» اشاره میکرد؛ اثری که در مواجهه با مخاطب، تمام نشود و بخشی از آن در ذهن و جان مخاطب، کامل و یا به تعبیری پخته شود. بهزعم این دیدگاه نباید با اتمام اثری نمایشی، ارتباط و تأثیر آن بر صندلی سالن تئاتر یا سینما پایان یابد، بلکه ساعتها و گاه هفتهها گریبان مخاطب را رها نکرده و در مشارکتی اندیشمندانه در ذهن مخاطب، پیوسته بازتولید و کامل شود…و نمایش «آدمها گوشت گرگ نمیخورند» یقیناً از دسته همین آثارِ پیشرو است.
تماشای «سیستم گرون هلم» 14 اسفند در حوزه هنری یزد
سه شنبه 15 اسفند 1396
به گزارش یزدی نیوز«علی جاور» با اشاره به این که چهاردهمین نشست اکران و تحلیل فیلم تئاتر این مرکز به نمایش «سیستم گرون هلم» نوشته جوردی گالچران به کارگردانی علیرضا کوشک جلالی اختصاص دارد، اظهار کرد: این اثر دوشنبه 14 اسفندماه ساعت 18 با حضور مجید جوادیان زاده مدیر کل امور فرهنگی و اجتماعی استانداری یزد و اهالی تئاتر و هنرمندان در نارنجستان هنر حوزه هنری استان به نمایش درمیآید و مورد تحلیل و بررسی قرار میگیرد .
وی افزود: در این نمایش، الهام پاوه نژاد، سینا رازانی، امیرحسین رستمی و رضا مولایی به ایفای نقش پرداختهاند .
مسئول واحد هنرهای نمایشی حوزه هنری یزد، گفت: «سیستم گرون هلم» یکی از جذابترین نمایشنامههای معاصر است که براساس یک اتفاق واقعی نوشته شده و بسیار دقیق مشکلات زمان را به تصویر میکشد و سیستم درندهخو و ضدانسانی بازار کار و به نوعی جامعه بشری را کالبدشکافی میکند .
این نمایش داستان چهار نفر است که متقاضی یک شغل بسیار مهم در یک شرکت قدرتمند چند ملیتی هستند و ما شاهد آخرین مصاحبه مسئولین این کمپانی با این چهار نفر هستیم. مصاحبهای کاملا غیرمتعارف با سیستم گرون هلم که با شیوههای روانکاوانه ابزورد و تحقیر کننده، پرده از روی تمام رازها، ضعفها و به طور کلی زندگی شخصی کاندیداها برمیدارد .
کوشک جلالی علاوه بر کارگردانی، ترجمه و طراحی این نمایش را برعهده داشته و مسعود سیدهاشمی آن را تهیه کرده است .
دیگر عوامل نمایش عبارتند از؛ مدیر تولید: سید فرشاد هاشمی، برنامه ریز، دستیارکارگردان و منشی صحنه: رها شیرازی، مدیرصحنه: احمد عالیشاه و …
علیرضا کوشکجلالی بیش از 40 نمایش در آلمان و 15 نمایشنامه در ایران به روی صحنه برده و جوایز زیادی در زمینه کارگردانی و نویسندگی در فستیوالهای تئاتری بینالمللی کسب کرده است .
گفتنی است؛ نشست هفتگی پخش و تحلیل فیلم تئاتر، دوشنبهها ساعت 18در حوزه هنری یزد واقع در ابتدای خیابان آیت الله کاشانی، کوچه آزادی برگزار میشود و حضور علاقهمندان در آن آزاد است .
منبع:ایسنایزد